یک شب شاه عباس با لباس مبدل در کوچه های شهر میگشت که به سه دزد برخورد کردکه قصد دزدی داشتند

 

شاه عباس وانمود کرد که اوهم دزد است و از آنان خواست که او را وارد دارودسته خودکنند.