مجله آموزشی یکتا

مجله آموزشی یکتا مجموعه عظیمی از رویداد ها و آموزش های علمی و عملی کشور در فالب یک مجله

۷۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوش شنوا منبع حکایت های کوتاه» ثبت شده است

حکایت فرد گل خور

فردی عادت داشت که #گل و خاک بخورد و وقتی چشمش به گِل می افتاد، اراده اش سست می شد و شروع به خوردن آن می کرد. روزی مرد برای خریدن قند به دکان عطاری رفت. عطار در دکان سنگِ ترازو نداشت و از گِل سرشوی برای وزن کشی استفاده می کرد. 

 

عطار به مرد گفت: من از گِل به عنوان سنگِ ترازو استفاده می کنم. برای تو مشکلی نیست؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

داستان کوتاه گوساله

روزی، گوساله ای باید از جنگل بکری می گذشت تا به چراگاهش برسد، گوساله ی بی فکری بود و راه پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی برای خود باز کرد!

 

روز بعد، سگی که از آن جا می گذشت از همان راه استفاده کرد و از جنگل گذشت. مدتی بعد، گوساله راهنمای گله، آن راه را باز دید و گله اش را وادار کرد از آن جا عبور کنند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

داستانی از حضرت زهرا|حرمت سخن پیامبر

چند روز پس از رحلت پیامبر صلی اللّه علیه و آله مردی به محضر فاطمه علیه السلام مشرف شد و عرض کرد: ای دختر رسول اللّه چیزی نزد شما به یادگار گذاشته است تا مرا از آن بهره مند سازی؟

 

فاطمه علیه السلام به کنیز خود فرمود: آن نوشته رابیاور.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

درست و غلط وجود ندارد

همه چیز به موضع شما بستگی دارد. یک موضوع می تواند برای شخصی غلط باشد،‌ ولی برای شخصی دیگر درست؛ زیرا همه چیز به خود فرد بستگی دارد. موضوعی در یک لحظه برای کسی درست است و لحظه ای بعد می تواند برای او غلط باشد؛‌ 

زیرا همه چیز به وضعیت و موضع شما بستگی دارد. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

زندگی و مرگ در فکر ما چگونه است

زندگی و مرگ آنطور که ما فکر میکنیم، دو چیز مجزا نیستند. شما فکر میکنید زندگی روزی که متولد شدید، اتفاق افتاده است و مرگ روزی که بمیرید، اتفاق خواهد افتاد. 

بنابراین یک فاصلۀ هفتاد، هشتاد یا صدساله بین آنها وجود دارد.... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

داستان حاتم طایی

وقتى که حاتم طایى از دنیا رفت، برادرش خواست جاى او رابگیرد.حاتم مکانى ساخته بود که هفتاد در داشت. هر کس از هر درى که مى خواست وارد مى شد و از او چیزى طلب مى کرد و حاتم به اوعطا مى کرد.

 

برادرش خواست در آن مکان بنشیند و حاتم بخشى کند! مادرش گفت: تو نمى توانى جاى برادرت را بگیرى، بیهوده خود رابه زحمت مینداز.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

مشکل کوچک یا بزرگ نداریم

یکی ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺩﻩ ﺑﻪ اسم مش مراد به ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﺐ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ...

 

ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﻩ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺶ مراد ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

پندهای کوتاه و بسیار زیبای قرآن|قسمت اول

«دوستان ببینیدواقعا اگر فقط به این چند آیه از قرآن عمل کنیم،یک مسلمان واقعی و یا بهتر است که بگم یک انسان کامل خواهیم بود...»

 انا نحن نزلنا الذکر

 و انا له لحافظون.(حجر/ آیه 9 )

بی‏ تردید ما این قرآن را به تدریج نازل کرده ‏ایم و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

یکی از خاطرات سعدی

سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید:

یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند. 

پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی! 

 "گلستان سعدی"ناصر یاسمینه

عنوان: یکی از خاطرات سعدی

منبع: هوش شنوا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

انسان کور را میتوان درمان کرد

انسان کور را میتوان درمان کرد

 

ولی نادان متعصب را هرگز...

 

تعصب کور‌‌کورانه انسان بینا را کودن میکند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت