گویند که در بنى‏ اسرائیل، عابدى بود به نام برصیصا که سال‏ ها عبادت مى‏ کرد و مشهور شد و مردم بیماران خود را براى شفا و درمان نزد او مى ‏آوردند. 

تا این که روزى زنى از اشراف را نزد او آوردند، شیطان او را وسوسه کرد و او به آن زن تجاوز کرد. سپس او را کشت و در بیابان دفن کرد. برادران زن فهمیدند و مسئله شایع شد و عابد از موقعیّت خود سرنگون گشت. 

حاکم وقت او را احضار و او به گناه خود اقرار کرد و حکم صادر شد که به دار آویخته شود. 

در این هنگام و در لحظه آخر شیطان نزد او مجسّم شد که وسوسه من تو را به این روز انداخت، اگر به من سجده کنى تو را آزاد مى ‏سازم.

 

عابد گفت: توان سجده ندارم، شیطان گفت: با اشاره ابرو به من سجده کن، او چنین کرد و به کلى دین خود را از دست داد و سرانجام نیز کشته شد. 

 

 تفاسیر مجمع البیان، قرطبى و روح البیان.

 

عنوان: داستان برصیصای عابد و شیطان

منبع: هوش شنوا