سفری به زمستانهای قدیم با زندهیاد شهریار عدل - بخش نخست
مردم فعلی ایران بهخصوص تهرانیها؛ آپارتماننشینهایی هستند که درکی از طبیعت ندارند. پدربزرگها ساکن آپارتمان نبودهاند. حیاطی داشتهاند درسیصد یا چهارصد متر؛ گاهی هم کمتر از صد یا دویست متر؛ اگرهم در رده اشراف بوده باشند، خانههاشان شش، هفت هزار متر بوده است.
تهران هم نهرهایی داشته که از شمال شهر؛ جایی در سعدآباد آغاز میشده و از زیر تپه علیخان و ترشمحله رد میشده و پایینتر از شاهمحله به جنوب تهران میآمده و به ری و بیابانهای ورامین میرسیده و همانجاها گم میشده.
درواقع نهرها، تهران را با طبیعت چنان مأنوس کرده بودند که هر اتفاق طبیعی با راهکارهای طبیعی خودش حل و فصل میشده اما وقتی تهران مدرن به شهرسازی بیدر و پیکر و بدون ارتباط با طبیعت تن داد و زمانی که حریم و بستر نهرها از میان رفت تا بجای آنها؛ آپارتمانها و خیابانها ساخته شود، آبی که قرار بوده در فصل بارش در نهرها سرازیر شود، طغیان کرده به داخل خیابانها، کوچهها و خانهها سرازیر شده و ماموران شهری امروز که جای میرابهای آن روزگار را گرفتهاند، چارهای جز نگاه کردن به آبی که از داخل جویهای کوچک آب شره کرده و بیرون میزند، ندارند."
همیشه دیروز بهتر از امروز است؟
در روزگاران قدیم؛ تهران که دهکورهای بیش دربرابر ری نبوده و اصلاً به حساب نمیآمده، از موقعیت خاصی برخوردار بوده است. هسته مرکزی تهران که کاخ گلستان، بازار، میدان ارگ، سبزه میدان و شمال دروازه غار را تشکیل میداده، در گودی قرار داشته است.
تهران آن روزگار از 3 طرف بلندی داشته به همین خاطر؛ تقریباً آب در هسته مرکزی آن جمع میشده . اما چون حالت بیشهزار جنگلی داشته و جمعیت زیادی هم در آن نبوده تا همهجای بیشهزار را تصرف کند و باوجود قنوات و نهرهای زیاد و شکل و شمایل U مانند تهران، آب و برف برای این شهر مشکلزا نبوده است.
آب تهران هرگز کافی نبوده؛ برای همین قنوات در تهران جاری میشده تا آب کافی به تهران برسد.
بیآبی حتی در دوران قاجار هم وجود داشته است. در جایی که امروز بلوار کشاورز واقع شده و در آن عصر؛ سر آب کرج نامیده میشد؛ حاج میرزا آغاسی از زمان محمدشاه؛ نهر آبی از رودخانه کرج یک نهر جدا کرد تا پس از گذر از جلالیه (پارک لاله فعلی) و موزه هنرهای معاصر، به تهران داخل شده و تقسیم شود.
اما اینکه چرا آن روزگار را با خاطره پرآبی و پرنعمتی به یاد داریم؛ باید داستانی داشته باشد، شاید چون پدربزرگها و مادربزرگها همیشه از برفهای سنگین و بارانهای سیلابسا برایمان گفتهاند: همیشه دیروز بهتر از امروز است.
پدربزرگها امروز از روغنی میگویند که از آن میخوردند و امروز فرزندانشان طعم آن را هرگز نمیچشند یا از شیر و ماستی که نمونهاش یافت نمیشود.
دیروز؛ همیشه فوقالعاده است و امروز همیشه تلخ. اما دستکم تحقیقات محیط زیستی و آب و هوایی درباره تهران نشان داده که از 3000 سال گذشته در ایران؛ شرایط آب و هوایی تغیرات چشمگیری نداشته.
پدربزرگها و مادربزرگها هنوز از برفبازیها و میهمانیهای شبهای بلند زمستان در زیر کرسیهای داغ زغالی و سرسره بازی روی یخها و شتک زدنهای گل و برف در آمد و شدهای بچهها و شیره و برف خوردنها خاطره دارند.
شاید تفریح تهرانیها و ایرانیهای آن روزگار از زمستان اندک باشد اما قصههای شیرین آن روزها را بچههای این روزها با علاقه میشنوند.
منبع : هوش شنوا
http://hosheshenava.ir/p/156