از وقتی که تو را دوست دارم، دوست دارم تمام حرفهای غیرمعمولی ام را به تو بزنم.
از وقتی که تو را دوست دارم، دوست دارم تمام حرفهای غیرمعمولی ام را به تو بزنم.
دنیای اطراف ما پر است از امواج مثبت و منفی
روح ما هر دو نوع موج را از محیط اطراف جذب میکند.
مهم ترین دلایل حسادت
- احساس نا امنی
حسادت با حس تهدید شدگی رابطه ی مستقیمی دارد.
ما ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﯾﺎﺩ می دهیم ﭼﻄﻮﺭ ﺑﺎ ما ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﻨﻨﺪ!
مثلا کودکی که ما را به آرامی صدا میزند ولی ما تا او با صدای بلند فریاد نکند پاسخش را نمیدهیم به او یاد میدهیم تا با صدای بلند یا فریاد ما را صدا بزندودر واقع بلندحرف زدن ودادزدن را بهش یاد دادیم
پیرمرد هر بار که می خواست اجرت پسرک واکسی کر و لال را بدهد، جملهای را برای خنداندن او بر روی اسکناس می نوشت.
روزی در یکی از اتاقهای گالری تیت ایستاده بودیم. الیسون کمی از وزنش را روی من انداخته بود و دستدردستم با حالت بچگانه ای انگار آبنبات به دهانش به تابلویی از رنوآر نگاه میکرد. یکآن احساس کردم ما یک بدنایم، یک آدم و اگر همان لحظه ناپدید شود نیمی از وجودم را گم کردهام. حسی هولناک و مرگآسا که هر کس کمتر از من حسابگر و خودخواه، بهراحتی درک میکرد نامش عشق است. من فکر کردم هوس است. "
وقتی دو انسان پخته و معنوی به هم دل می بازند، یکی از بزرگترین پارادوکس های زندگی اتفاق می افتد،
مردها همیشه به بهانهی مردانگیشان،اشک هایشان را حتی در بدترین لحظات زندگی خود قورت میدادند.انگار که این کار واقعیت را تغییر میداد.به هر حال اشک ریختن حال انسان را بهتر میکند.مغز را میشوید و اندوه را از بین میبرد.
دانشمندى آموزگار شاهزاده اى بود، و بسیار او را مى زد و رنج مى داد، شاهزاده تاب نیاورد و نزد پدر از آموزگار شکوه کرد.
شاه ، آموزگار را طلبید و به او گفت : ((پسران مردم را آنقدر نمى زنى که پسرم را مى زنى ، علتش چیست ؟ ))
آموزگار گفت : به این علت که همه مردم به طور عموم و پادشاهان بخصوص ، باید سنجیده و پخته سخن گویند و کار شایسته کنند، کار گفتار شاهان و مردم دهان به دهان گفته مى شود و همه از آن آگاه مى گردند، ولى براى کار و سخن شاهان اعتبار مى دهند، و از آن پیروى مى کنند، و به کار و سخن سایر مردم ، اعتبار نمى دهند.
از چشمهایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد و همین شیوه را میتوان برای سایر حواس به کار گرفت. صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمههای پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد. هر چیزی را که میخواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد. عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمیتوانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید.
از هر حس بیشترین استفاده را ببرید!
عنوان: سه روز برای دیدن|هلن کلر
منبع: هوش شنوا