مجله آموزشی یکتا

مجله آموزشی یکتا مجموعه عظیمی از رویداد ها و آموزش های علمی و عملی کشور در فالب یک مجله

۱۵۵ مطلب با موضوع «داستان های کوتاه و جذاب» ثبت شده است

چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است

چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است
مطالعه:یک دقیقه

 

💎چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است 😔

💔یک: دختر سوری بود که در وقت جان

 کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت:

 همه چیز را به خداوند خواهم گفت...

 

💔دوم: دختر معصومی که از وحشت

 جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار 

میکرد خطاب به خبرنگاری که 

می خواست ازش فیلم بگیرد در 

حالت گریه و زاری گفت: 

عموبه خاطر خدا عکسم را نگیر

چون بی حجابم

 

💔سوم: دختری کوچکی بود که از گرسنگی 

چنین گفت: ای خدا چیزی نمانده از

 گرسنگی بمیرم... نانِ خوردن نداریم

 مرا به بهشت ات ببر که در آنجا نان بخورم

 

💔چهارم: دختر افغانی بود که در انفجار 

دستش زخمی شده بود... دکتر درحال 

آمادگی برای عمل جراحی بود تا 

دستش را قطع کند دخترک گفت: 

آقای دکتر آستینم را پاره نکن جز

 این لباس دیگر ندارم...

 

💔این نتیجه تمام جنگهاست،

چه ببری چه ببازی...

 

برای اطلاعات بیشتر : کلیک کنید

 

 

 

 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

شب وحشتناک آقا گوسفنده و خانم گوسفنده

شب وحشتناک آقا گوسفنده و خانم گوسفنده

آن روز، از صبح تا شب، آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه نتوانستند از آغل بیرون بروند. در آسمان باز شده بود و بارانی یک ریز می بارید. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه با علوفه خشکی که توی آغل داشتند، شکمشان را سیر کردند و شب که شد، هر کدام گوشه ای خوابیدند.

نصفه های شب بود که هرسه تاشان از خواب پریدند و دیدند آب باران از گوش های راه پیدا کرده و کف آغل را خیس کرده است. خوابیدن روی زمین گل آلود و نمناک امکان نداشت.

خانم گوسفنده به آقاگوسفنده گفت: «چه کنیم حالا؟ کجا بخوابیم؟ »

آقاگوسفنده گفت: «نمی دانم. راه چاره ای به نظرم نمی رسد. یا باید روی همین زمین گل آلوده بخوابیم یا تا صبح بیدار بمانیم و ببینیم صبح که شد، چه کسی به دادمان می رسد. »

خانم گوسفنده گفت: «روی گل و لای بخوابیم یا تا صبح بیدار بمانیم؟ این هم شد راه چاره؟ نمی دانم تو با این عقل و هوشت، چرا مشکل گشای مردم دنیا نشده ای! بلند شو مَرد! کاری بکن! »

آقاگوسفنده گفت: «چه کار کنم؟ تو که دست تمام عاقلان دنیا را از پشت بسته ای، بگو که توی این تاریکی شب، چه می توانم بکنم؟ »

خانم گوسفنده گفت: «چه می دانم؟ برو ببین آب از کجا به آغل راه پیدا کرده. راه ورود آب را ببند.

آغلمان را آب برداشت آقا! بجنب! من که نمی توانم تا صبح سر چهار تا دست و پاهام بیدار بمانم. »

آقاگوسفنده گفت: «بستن راه ورود آب، بیل می خواهد، کلنگ می خواهد، زور بازو می خواهد که هیچ کدامش را ما گوسفندها نداریم. »

خانم گوسفنده گفت: «این را که خودم هم می دانم که بیل و کلنگ نداریم. اینکه دیگر گفتن ندارد. »

آقاگوسفنده که از غرغر کردن خانم گوسفنده عصبانی شده بود، صدایش را بلند کرد و گفت: «مثل اینکه تو هم جز مسخره کردن من، کار دیگری بلد نیستی. فکر می کنی خودت خیلی می فهمی؟ این راه حل که باید راه ورود آب بسته شود، به فکر هر بره ای هم می رسد. »

خانم گوسفنده که دید آقا گوسفنده هم حق دارد و هم خیلی از دستش عصبانی شده، دیگر حرفی نزد و بغض کرد و حالا گریه نکن، کی گریه کن.

 بزچلاقه با اینکه کنار آقاگوسفنده و خانم گوسفنده ایستاده بود، حرفهای آنها را نمی شنید. از همان اول هم فهمیده بود که نه امکانات و قدرت بستن راه ورود آب را دارد و نه می تواند شب تا صبح روی چهار لنگه دست و پایش بایستد و بیدار بماند. با این که خوابش می آمد، فکر کرد و فکر کرد. ناگهان، انگار که به راه حل درستی رسیده باشد، جستی زد و به طرف کُپه علوفه های خشک رفت. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده وقتی حرکت یکباره بزچلاقه را دیدند، از گریه و دعوا دست برداشتند، ببینند دوستشان چه می کند. بزچلاقه با سر به جان بسته های علوفه های خشک افتاد. به آنها شاخ می زد و سعی می کرد جا به جایشان کند. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده چشم دوخته بودند به بزچلاقه و نمی دانستند می خواهد چه کار کند. بزچلاقه آنقدر سرش را به کپه های علوفه خشک کوبید که توانست آ نها را کنار هم قرار دهد و با کنار هم گذاشتن آنها، تختخواب بزرگی که شب وحشتناک آقا گوسفنده خیلی هم از زمین نمناک فاصله داشت، بسازد. و خانم گوسفنده کارش که تمام شد، بدون اینکه به دوستانش چیزی بگوید، به بالای کپه علوفه های خشک جست زد و دراز کشید. خسته شده بود. خواب بعد از خستگی دلنشین بود. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده نگاهی به یکدیگر انداختند و گفتند که چرا این راه حل به فکر ما دو تا نرسید. بعد، از تختخواب علوف های بزچلاقه بالا رفتند و روی آن دراز کشیدند که بخوابند. خانم گوسفنده گفت: «اگر بزچلاقه نبود، ما چه کار می کردیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

قصه کودکانه شب آقا خروسه و شهربازی

قصه کودکانه شب آقا خروسه و شهربازی

آقای خروس، در شهربازی حیوانات، صاحب یک چرخ‌دستی کوچک بود و بچه‌ها را در شهربازی می‌چرخاند، اما امروز، وقتی از خواب بیدار شد، سرش خیلی درد می‌کرد و تب داشت.

اگر پیش بچه‌ها می‌رفت، آن‌ها هم مریض می‌شدند، اگر هم نمی‌رفت، دلش پیش بچه‌هایی بود که به آن‌ها قول داده بود امروز، آن‌ها را سوار چرخ‌دستی کند؛ اگر نمی‌رفت، آن‌ها حتما ناراحت می‌شدند.

آقای کلاغ، مثل همیشه، لنگه جورابش را گم کرده بود. با خودش گفت: «شاید پیش خروس باشد.» رفت تا از او سوال کند که دید خروس بیچاره، بیمار و خیلی ناراحت بچه‌هاست.

آقای کلاغ، آن‌قدر برای خروس ناراحت شد که جورابش را فراموش کرد و به آقای خروس گفت: «باید استراحت کنی تا خوب بشی. نگران بچه‌ها نباش. خب، یک روز دیگه، اون‌ها رو در شهربازی می‌چرخونی.» آقای خروس گفت: «من به اون‌ها قول داده‌ام و نمی‌خوام اون‌ها ناراحت بشن.» خروس، این را گفت و با درد، آب دهانش را قورت داد.

آقای کلاغ، کمی قدم زد و بعد، با هیجان، به خروس گفت: «تو، اصلا نگران نباش و استراحت کن. من می‌تونم امروز، به‌جای تو، اون‌ها رو به گردش ببرم؛ خوبه؟» آقای خروس خیلی خوش‌حال شد و از آقای کلاغ خیلی تشکر کرد.

آقای کلاغ، سریع، به شهربازی رفت. بچه‌ها، همه منتظر بودند تا سوار چرخ‌دستی شوند. آقای کلاغ، به هر کدام از آن‌ها، یک بادکنک زیبا داد و شروع کرد به آواز خواندن برای آن‌ها.

آن روز، هم بچه‌ها گردش کردند، هم آقای خروس استراحت کرد و هم آقای کلاغ کاری کرد که آقای خروس، بدقولی نکرده باشد.

 تو چی کار می‌کنی تا بدقول نشی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

آموزش اصول مهم در نویسندگی

آموزش اصول مهم در نویسندگی

بسیاری معتقدند که توانایی نویسندگی و نوشتن خوب، استعدادی است که تنها قشر خاصی آن را دارا می‌باشند. این افراد تصور می‌کنند انسان‌ها دو دسته‌اند: دسته اول کسانی که نویسندگان ماهری هستند و ناخودآگاه خوب می‌نویسند و دسته دوم افراد بیچاره‌ای که تلاش آنها برای بهتر نوشتن بی‌فایده و ناامیدکننده است.

ولی این طرز تفکر درست نیست و شما هم سعی کنید آن را باور نکنید. در واقع خوب نوشتن نوعی هنر است که با تفکر و الهام مرتبط بوده و همه ما قادر هستیم بهترین متن‌ها را بنویسیم.

در دنیای جدید که محتوا و شبکه‌های اجتماعی بر بسیاری از امور تأثیرگذار بوده و نقش مهمی ایفا می‌کنند، ما هم برای اینکه در صحنه حضور داشته باشیم و در یک صنعت خاص، کسب‌وکار مدنظرمان و یا ساخت برند شخصی‌مان موفق شویم، باید بتوانیم بهترین متن‌ها را نوشته و منتشر کنیم.

همه افراد این قابلیت و توانایی را دارند که نوشته‌های معمولی خود را به نوشته‌هایی الهام‌بخش و جذاب برای مخاطبانشان تبدیل کنند. اولین گام در این راه به وجود آوردن یک مدل ذهنی مناسب است.

مدیریت سایت

ما در اینجا ۱۰ اصل از اصول مهم نویسندگی را ارائه می‌کنیم که برای ایجاد مدل ذهنی مناسب و در شروع کار نوشتن می‌تواند مؤثر واقع شود.

۱. تنها یک راه و روش برای نوشتن وجود ندارد

همان‌طور که تنها یک روش برای تربیت فرزندانمان وجود ندارد؛ بنابراین سعی کنید روش و سبک خاص خودتان را یافته و بر اساس آن پیش بروید.

۲. کلمات ما سفیران ما هستند

این کلمات هستند که ما را به دیگران می‌شناسانند؛ بنابراین باید دامنه واژگان خودمان را توسعه داده و در به کار بردن واژه‌ها حساس باشیم. لازمه این امر به کار بردن مناسب‌ترین واژه‌ها در موقعیت‌های خاص است.

۳. نوشتن ابزار عادی نیست

نوشتن یک ابزار قدرت است که شما باید قادر باشید به بهترین و کارآمدترین نحو ممکن از آن استفاده کنید؛ بنابراین توانایی نوشتن را دست‌کم نگرفته و تا می‌توانید آن را تقویت نمایید تا در دنیای امروز صاحب بیشترین قدرت شوید.

۴. رمز تبدیل‌شدن به یک نویسنده خوب، مولد بودن است

به عبارت ساده‌تر رمز تبدیل‌شدن به یک نویسنده بهتر این است که بیشتر بنویسیم. تنها با نوشتن و تمرین و تکرار زیاد است که می‌توان به یک نویسنده کاربلد و قهار تبدیل شد؛ بنابراین از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کنید.

۵. رعایت قواعد درست نویسی و داشتن صبر و حوصله

برای بهتر نوشتن لازم است که علاوه بر تبدیل نوشتن به یک عادت روزانه و یادگیری قوانین و قواعد درست‌نویسی، صبر و حوصله کافی هم داشته باشیم.

۶. ساده نویسی

هیچ‌کس شما را به خاطر بیش‌ازحد ساده نوشتن مطالب و مفاهیم برای فهم بهتر و ساده‌تر مخاطب، سرزنش نخواهد کرد؛ بنابراین تا می‌توانید متن نوشته‌تان را ساده بنویسید و پیامتان را به واضح‌ترین شیوه ممکن به مخاطب منتقل کنید.

۷. خواننده را احمق فرض نکنید

هنگام نوشتن فرض کنید خواننده چیزی نمی‌داند ولی یادتان باشد که او را احمق فرض نکنید.

۸. استفاده از کلیشه ممنوع

تا حد ممکن از به کار بردن حرف‌های کلیشه‌ای و اصطلاحات خاص در نوشته‌هایتان خودداری کنید و اگر مجبور به استفاده از این موارد در متنتان شدید، آن را بسیار محدود نمایید.

۹. جدی گرفتن مرحله بازنویسی

نبایستی پیش‌نویس اولیه بد، باعث انتشار مطالب نامناسب و غیراستاندارد شود. بلکه تهیه پیش‌نویس بخش ضروری فرایند نوشتن یک متن عالی است؛ بنابراین کیفیت پیش‌نویس نقشی در کیفیت نوشته نهایی ندارد و آنچه مهم است مهارت و توانایی نویسنده در ویرایش متن خود است.

همه افرادی که شما فکر می‌کنید نویسنده خوبی هستند، پیش‌نویس‌های وحشتناکی دارند؛ اما رمز کار آن‌ها این است: آن‌ها بهترین ویراستار کارهای خودشان هستند.

ویرایش کردن فقط شامل اصلاحات گرامری نمی‌باشد بلکه علاوه بر آن، شامل اصلاح ساختار متن به‌منظور ارائه پیامی واضح و روشن به مخاطبان نیز است.

۱۰. پیوسته بنویسید

سعی کنید پیوسته بنویسید و در میانه نوشتن یک متن، وقفه ایجاد نکنید، در غیر این صورت از کیفیت نوشته‌تان کاسته خواهد شد. علاوه بر این تعیین مهلت مقرر، لازمه نویسندگی خوب و اثربخش است؛ بنابراین هنگام شروع به کار، مهلتی برای اتمام کارتان تعیین کنید.

نمونه نوشته های زیبا از نویسندگان سایت هوش شنوا را ببنید.. کلیک کنید.

موفق و سر بلند باشید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

زندگی چیزی نیست که بتوان آن را تعریف کرد

زندگی چیزی نیست که بتوان آن را تعریف کرد

زندگی چیزی نیست که بتوان آن را تعریف کرد. 

و زندگی یک چیز هم نیست: 

به تعداد مردمان زنده زندگی وجود دارد.

زندگی یک پدیده ی منفرد نیست.

زندگی من طعم خود مرا دارد،

زندگی تو فردیت خودش را دارد.

زندگی یک درخت، زندگی تو نیست،

و زندگی یک رودخانه زندگی یک درخت نیست.

زندگی یک تکثیر است

زندگی میلیون ها شکل دارد.

چگونه می توانی آن را تعریف کنی؟ 

هیچ تعریفی حق مطلب را ادا نخواهد کرد.

آری، زندگی را می توان زندگی کرد،

می توان آن را چشید، ولی نمی تواند تعریف شود.

و تعریف تو فقط تجربه ی تو را نشان خواهد داد. 

چیزی در مورد زندگی نخواهد گفت،

فقط نشان خواهد داد که تو زندگی خودت را چگونه 

درک کرده ای.

تعریف تو از زندگی هیچ ربطی به زندگی هیچکس دیگر ندارد.

این را به یاد داشته باش و آنگاه زندگی همچون یک راز عظیم احساس خواهد شد.

پرسیدی که چرا سیاست بازها اینهمه بی رحم هستند:

 آنان بی رحم هستند چون احمق هستند.

حماقت همیشه سایه ای دارد که بی رحمی است.

 هرچه هوشمند تر باشی، کمتر بی رحم هستی.

انسان واقعاٌ هوشمند نمی تواند هیچ بی رحمی داشته باشد، غیرممکن است.

او فقط می تواند عشق و مهربانی داشته باشد.

انسان احمق باید بی رحم باشد، زیرا این تنها راهی است که او فکر می کند بتواند برنده شود.

انسان هوشمند خواهشی برای برنده شدن ندارد، انسان هوشمند پیشاپیش در هوشمندی خودش برنده هست. انسان هوشمند پیشاپیش در هوشمندی خودش برتر هست، نیازی ندارد که برای آن به رقابت بپردازد. انسان احمق باید پیوسته در رقابت باشد.

و چون احمق است نمی تواند به هوشمندی خودش تکیه کند، باید به چیز دیگری تکیه زند:

بی رحم می شود،

حیله گر، فریبکار و منافق می شود.

به نظر من، حماقت تنها گناه است

هرچیز دیگر محصول جانبی آن است.

هوشمندی، تنها فضیلت است و هرآنچه که ما بعنوان فضیلت شناخته ایم، مانند سایه آن را دنبال می کند.

 

#اشو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

روزی باز پادشاهی از قصر شاهانه فرار کرد

روزی باز پادشاهی از قصر شاهانه فرار کرد

روزی باز پادشاهی از قصر شاهانه فرار کرد و به خانه پیرزن فرتوتی که مشغول پختن نان بود روی آورد. پیرزن که آن باز زیبا را دید فورا پاهای حیوان را بست، بال هایش را کوتاه کرد، ناخن هایش را برید و کاه را به عنوان غذا جلوی او گذاشت. سپس شروع کرد به دلسوزی برای حیوان و گفت: ای حیوان بیچاره! تو در دست مردم ناشایست گرفتار بودی که ناخن های تو را رها کردند که تا این اندازه دراز شده است؟

 

مهر جاهل را چنین دان ای رفیق

کژ رود جاهل همیشه در طریق

 

پادشاه تا آخر روز در جستجوی باز خویش می گشت تا گذارش به خانه محقر پیرزن افتاد و باز زیبا را در میان گرد و غبار و دود مشاهده کرد. با دیدن این منظره شروع به ناله و گریستن کرد و گفت: این است سزای مثل تو حیوانی که از قصر پادشاهی به خانه محقر پیرزنی فرار کند.

 

هست دنیا جاهل و جاهل پرست

عاقل آن باشد که زین جاهل بِرَست

 

مثنوی معنوی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

حتی اگر صحت نداشته باشد قابل تامل است

حتی اگر صحت نداشته باشد قابل تامل است

ﺗﺎﺑﺤﺎﻝ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺁﻣﺪﻩ ﮐﻨﺠﮑﺎﻭ ﺷﻮﯾﺪ ، ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﭼﺮﺍ "ﺷﯿﺮ" ﺭﺍ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ؟!

ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ :

ﻧﻪ ﺑﺪﻥ ﻭﺭﺯﯾﺪﻩ ﭼﻮﻥ ﮔﻮﺭﯾﻞ

ﻧﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺎﺯﻭی ﺧﺮﺱ،

ﻧﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﭘﻠﻨﮓ،

ﻧﻪ ﺧﯿﺰ ﺁﻫﻮ،

ﻧﻪ ﺩﺭﻧﺪﮔﯽ ﮔﺮﮒ،

ﻧﻪ ﺷﮑﻤﺒﺎﺭﮔﯽ ﮐﻔﺘﺎﺭ،

ﻧﻪ ﺣﯿﻠﻪ ﮔﺮﯼ ﺭﻭﺑﺎﻩ را دارد

ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺳﺒﺐ ﺍﯾﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﯿﺮ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؟!

 

ﺷﯿﺮ ﺭﺍ ﺑﺪﻟﯿﻞ ﺧﺼﺎﯾﺺ ﺭﻓﺘﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺩ "ﺳﻄﺎﻥ ﺟﻨﮕﻞ" ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ :

ﺷﯿﺮ ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺷﮑﺎﺭ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ

‏(ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺧﻮ ﻧﯿﺴﺖ)

 

ﺩﺭ ﻭﻗﺖ ﮔﺮﺳﻨﮕﯽ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻧﯿﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻧﯿﺎﺯﺵ

‏(ﻃﻤﺎﻉ ﻧﯿﺴﺖ)

 

ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻗﻮﯾﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﯿﺪ ﺍﻧﺘﺤﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﺪ

(ﺿﻌﯿﻒ ﮐﺶ ﻧﯿﺴﺖ)

 

ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻣﺎﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﺍﺭ

ﺭﺍ انتخاب ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ

‏(ﺭﺣﻢ ﻭﺷﻔقت ﺩﺍﺭﺩ‏)

 

ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﮑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺗﻐﺬﯾﻪ ﮐﻨﻨﺪ

‏(ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺷﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﺩ)

 

ﻫﯿﭽﮕﺎﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﻓﻦ ﻭ ﯾﺎ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺮﺱ ﺳﺎﯾﺮ ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﻧﻤﯿﮕﺬﺍﺭد

(ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻈﺮ ﻭ ﺳﻔﺮﻩ ﮔﺬﺍﺭ ﺍﺳﺖ)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

ابتدا خودتان را بپذیرید بعد وارد رابطه شوید

ابتدا خودتان را بپذیرید بعد وارد رابطه شوید

 

ابتدا خودتان را بپذیرید بعد وارد رابطه شوید. اگر وقتی که احساس تنهایی میکنید، وارد یک رابطه شوید، دیگری را استثمار خواهید کرد. 

دیگری وسیله ای برای ارضای شما میگردد. 

شما از او استفاده خواهید کرد. 

و هر کسی از مورد استفاده قرار گرفتن منزجر است. 

چونکه هیچ انسانی اینجا نیست که وسیله ای برای کسی دیگر شود. 

هرانسانی هدفی برای خودش است. هیچکس اینجا نیست که مانند یک شئ مورد استفاده قرار گیرد. 

هرکسی اینجاست که مانند یک شاه مورد پرستش قرار گیرد.  

هیچکس اینجا نیست که انتظارات هیچکس دیگر را برآورد. 

هرکسی اینجاست تا فقط خودش  

باشد. 

بنابراین وقتیکه از روی احساس تنهایی به سمت هر رابطه ای حرکت کنید، آن رابطه پیشاپیش ورشکسته است. 

رابطه قبل از تولد مرده است. 

آن رابطه، بدبختی بیشتری برای شما ایجاد خواهد کرد. 

 

و به یاد داشته باشید: 

وقتی که از روی احساس تنهایی حرکت کنید، در رابطه با کسی خواهید افتاد که او هم احساس تنهایی دارد. 

بنابراین وقتی که از روی احساس تنهایی راه بیفتید، انسانی از همان نوع را خواهید یافت، 

انعکاس خود را در جایی خواهید یافت. دو گدا  یکدیگر را ملاقات خواهند کرد. 

و به یاد داشته باشید: 

هرگاه دو بدبخت با هم ملاقات کنند، 

این  یک جمع معمولی نیست، 

یک ضرب است. 

آنها بدبختی های خیلی بیشتر از آنچه میتوانستند در  تنهایی ایجاد کنند ، 

برای یکدیگر ایجاد میکنند. 

 

اول تنها و یگانه شوید. 

اول شروع به لذت بردن از خود کنید.  اول به خود عشق بورزید. 

اول چنان بطور اساسی شاد شوید که اگر هیچکس هم نیامد، مهم نباشد، شما لبریز و سرشار هستید.  

اگر هیچکس درِ شما را نزد، کاملا خوب است. شما احساس فقدان کسی را نمیکنید. شما در انتظار کسی نیستید که بیاید و بر در شما بکوبد. شما در خانه هستید. و آنگاه که با خود به صلح و هماهنگی رسیدید و عشق را در درون خود یافتید ، 

بعد وارد رابطه با فرد دیگری شوید.

 

#اشو

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

به چه کسی با تقوا گفته می‌شود؟

قرآن گفته است‌: گرامى‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. حال ببینیم دیدگاه اسلام و قرآن در این مورد چیست و به چه کسی با تقوا گفته می‌شود!؟

ابتدا ببینیم معنی تقوا چیست ؟!؟

و"تقوا" یعنی چه؟ بعد جستجو کرد که "متقی"، یعنی کسی که دارای تقواست، کیست؟

 

🔰 "تقوا" در اصل از ماده "وقی، یقی، وقایه" به معناى قرار دادن خویش در پناهگاه است.

[مفردات راغب، ج1،ص 881] 

و در اصطلاح شرع، به معناى خویشتن دارى در برابر غفلت‌ها و گناهان است.

پس تقوا یک نیروی بازندارنده درونی، نسبت به طغیان هوای نفس، کج‌اندیشی‌ها، بدخواهی‌ها، گناهان و رفتارهای بد و مُهلک است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

حکایت افشاندن دانه

روزهای بسیار دور  ؛ پیرزنی بود که  ؛ هر روز با قطار از روستا برای  خرید مایحتاج خود به شهر می آمد ...

کنار پنجره می نشست  ؛ وبیرون را تماشا می نمود..

گاهی؛ چیزهائی از کیف خود در می آورد 

و از پنجره قطار به بیرون پرتاب می نمود 

یکی از مسئولین قطار کنار ایشان آمد و با تحکم پرسید که: پیرزن چکار میکنی؟!

پیرزن؛ نگاهی به ایشان انداخت و لبخندی مهربان گفت : من بذر گل در مسیر می افشانم 

آن مرد با تمسخر و استهزا  ، گفت  : درست شنیدم  ؛ تخم گل در مسیر می افشانی؟! 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت