مجله آموزشی یکتا

مجله آموزشی یکتا مجموعه عظیمی از رویداد ها و آموزش های علمی و عملی کشور در فالب یک مجله

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هوش» ثبت شده است

داستان درویش و قاضی

درویشی را ضرورتی پیش آمد، گلیمى را از خانه یکى از پاک مردان دزدید. قاضى فرمود تا دستش بدر کنند. صاحب گلیم شفاعت کرد که من او را حلال کردم. 

قاضى گفت : به شفاعت تو حد شرع فرو نگذارم. 

صاحب گلیم گفت : اموال من وقف فقیران است ، هر فقیرى که از مال وقف به خودش بردارد از مال خودش برداشته ، پس قطع دست او لازم نیست . 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

شأن و منزلت بسم الله

گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین. این زن تمام کارهایش را با "بسم الله" آغاز می کرد. 

شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند.

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

جهش کوانتومی افکار

چرا ما دعا میکنیم ، در حالی که خداوند از خواسته های ما آگاه است و اگر سکوت هم کنیم او همه را میداند ؟ 

 

پاسخ آقای الهی قمشه ای: 

 

دعا بسیج نیروهای درونی ما است، تا بتوانیم آرمانی را که در ذهن داریم مشخص و روشن دنبال کنیم و در این کار از حق و حقیقت که همان خداست یاری میگیریم...

 

یک قانون فیزیکی میگه که:

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

توصیف قرآن دکتر شریعتی

قرآن کتابیست که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما برخلاف آنچه مومنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ، بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد

کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! 

آن هم حج و نماز! 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

زندگی و مرگ در فکر ما چگونه است

زندگی و مرگ آنطور که ما فکر میکنیم، دو چیز مجزا نیستند. شما فکر میکنید زندگی روزی که متولد شدید، اتفاق افتاده است و مرگ روزی که بمیرید، اتفاق خواهد افتاد. 

بنابراین یک فاصلۀ هفتاد، هشتاد یا صدساله بین آنها وجود دارد.... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

مشکل کوچک یا بزرگ نداریم

یکی ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﯽ ﺩﻩ ﺑﻪ اسم مش مراد به ﺻﺤﺮﺍ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺷﺐ ﺍﺯ ﻗﻀﺎ ﺣﯿﻮﺍﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺩﺭﮔﯿﺮﯼ ﺳﺨﺖ، ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺑﺮ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﻏﺎﻟﺐ ﺷﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﺸﺖ ﻭ ﺣﯿﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﺵ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺁﺑﺎﺩﯼ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ...

 

ﭘﺲ ﺍﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺩﻩ، ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺵ ﺍﺯ ﺑﺎﻻﯼ ﺑﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:ﺁﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﻣﺶ مراد ﯾﮏ ﺷﯿﺮ ﺷﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

یکی از خاطرات سعدی

سعدی در یکی از خاطرات کودکی خود می گوید:

یاد دارم که در ایام کودکی، اهل عبادت بودم و شب ها بر می خاستم و نماز می گزاردم و به زهد و تقوا، رغبت بسیار داشتم. شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و تمام شب چشم بر هم نگذاشتم و قرآن گرامی را بر کنار گرفته، می خواندم. در آن حال دیدم که همه آنان که گرد ما هستند، خوابیده اند. 

پدر را گفتم: از اینان کسی سر بر نمی دارد که نمازی بخواند. خواب غفلت، چنان اینان را برده است که گویی نخفته اند، بلکه مرده اند. پدر گفت: تو نیز اگر می خفتی، بهتر از آن بود که در پوستین خلق افتی و عیب آنان گویی و بر خود ببالی! 

 "گلستان سعدی"ناصر یاسمینه

عنوان: یکی از خاطرات سعدی

منبع: هوش شنوا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

فقیری از کنار دکان کبابی

فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت

فقیری از کنار دکان کبابی میگذشت دید کبابی گوشت ها را در سیخ کرده و به روی آتش نهاده باد میزد و بوی کباب در بازار پیچیده بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت

اتاق های گالری تیت-پیمان خاکسار

روزی در یکی از اتاق‌های گالری تیت ایستاده بودیم. الیسون کمی از وزنش را روی من انداخته بود و دست‌دردستم با حالت بچگانه‌ ای انگار آب‌نبات به دهانش به تابلویی از رنوآر نگاه می‌کرد. یک‌آن احساس کردم ما یک بدن‌ایم، یک آدم و اگر همان لحظه ناپدید شود نیمی از وجودم را گم کرده‌ام. حسی هولناک و مرگ‌آسا که هر کس کم‌تر از من حسابگر و خودخواه، به‌راحتی درک می‌کرد نامش عشق است. من فکر کردم هوس است. "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
ادمین سایت